بیماریهای قلب(3) طمع - طمع

فهرست مطلب

یکی دیگر از بیماری های قلب، حرص و طمع است. حرص و طمع چنان در تار و پود آدمی می‌تندکه تا تاریک ترین زوایای شخصیتی هر فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. حرص و طمع اگر به حال خود رها شود عنان نفس را در اختیار خواهد گرفت. و اگر انسان عنان خود را به دست خواسته‌های نفس دهد خود را به پرتگاه هلاکت سوق خواهد داد.

«طمع» در لغت به معني شوق و جذب شدن نفس به طرف چيزي است از روي شهوت و ميل به آن چيز.[1]

عقل عاملي نيرومند است که آدمي را از لغزشها نگاه مي‏دارد. و در موارد ترديد و تحير، او را راهنمائي و وظيفه‏ي او را مشخص مي‏کند. ولي هميشه عقل براي پيمودن راه راست خويش، موفق نيست. گاهي با موانعي برخورد می‌کند که چه بسا این موانع او را از مسير صحيح خود منحرف مي‏سازند؛ اين موانع به اندازه‌ا‏ي قوي هستندکه با عقل مي‏جنگند و گاه او را شکست مي‏دهند. مهمترين اين موانع طمع است.

 طمع از دور سرابي خوش منظر می‌نماید. آدم طمع‏کار، آن را مي‏نگرد، چشمان او خيره مي‏شود و عقل او فريفته‏ي آب و رنگ آن مي‏گردد و هنگامي چشم باز مي‏کند که خود را در منجلابي از هلاکت و بدبختي مشاهده کرده، در درّه سقوط و نيستي مي‏بيند. آن وقت مي‏فهمد که طمع اين بلا را به سر او آورده است؛ بنابراين انسان بايد طمع را در نهاد خود سرکوب کند تا از مبارزه با عقل بازماند و نتواند بر عقل غالب گردد.

علي (عليه‏السلام) فرموده است:

   «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بيشتر پرتگاه‌هاي خرد، در زير زرق و برق طمع‌هاست»[2].

امام علی(ع) در مورد در اختیار داشتن خواسته های نفس می‌فرماید:

    «ای اسیران آرزو ها !بس کنید! زیرا صاحبان مقامات دنیا را، تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند؛ ای مردم !کار تربیت خود را، خود بر عهده گیرید و نفس را از عادت هایی که به آن حرص و طمع دارد،بازگردانید».[3]

طمع دو نوع است: ممدوح و مذموم؛ ممدوح مانند طمع در بخشش خداوند، چنانکه امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه مي‏فرمايند:

     «اذا رايت مولاي ذنوبي فزعت، و اذا رايت عفوک طمعت؛ ای مولاي من! گناهانم را مي‏بينم فزع و جزع مي‏کنم، و وقتي عفو ترا مي‏نگرم، طمع مي‏کنم».[4]

برای رسیدن به بهشت باید از میان دریاهای متلاتم و فراز و نشیبهای خطرناکی گذشت، در حالی که راه ورود به جهنم از میان هواها و هوس هاست.

امام علی(ع) در دعایی خطاب به پروردگار می‌فرماید:

  «ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنّتك و لكن وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك؛ يعنى من تو را به خاطر ترس از جهنم ات یا طمع در بهشتت عبادت بلکه ترا سزاوار پرستش و اطاعت دانستم پس ترا  عبادت كردم.»

البته این عدم طمع در بهشت از طرف حضرت امیر(ع) کاملا طبیعی است؛ چرا که او به مقامی از قرب رسیده است که در مقابل آن، بهشت، کوچک می‌نماید.

اما طمع مذموم، همان طمع خاصي است که در عرف می‌گويند: فلاني طمع خام دارد. طمعي است که فرمودند خصلت ناپسند و زشتي است؛[5]  اين نوع طمع حکمت را از قلب علماء مي‏برد؛[6] مقدارکمی از آن، ورع و پرهيزگاري زياد را فاسد مي‏کند.[7] همين طمع است که درباره آن فرمودند: هيچ چيزي مثل بدعت دين را خراب نمي‏کند و هيچ چيزي مثل طمع، مرد را فاسد نمي‏کند. [8]

امام علی(ع) فرمود: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بيشترين زمين خوردن عقل‌ها زير برقهاي طمع‌هاست؛»[9]  برق طمع مي‏درخشد و چشم و عقل انسان را کور کرده و انسان به زمين مي‏خورد. نیز آن حضرت فرمود: «ما الخمر صرفا باذهب بعقول الرجال من الطمع؛ هيچ شرابي بيش از طمع عقل را از بين نمي‏برد». [10]

مولی علی(ع) فرمود:

   «ثمره الطمع ذل الدنيا و شقاء الاخره؛ ثمره و ميوه طمع ذلت دنيا و شقاوت در آخرت است.»[11]

در جاي ديگر فرمود:

    «لا شيمه اذل من الطمع، هيچ خوي و عادتي پست‏تر از طمع نيست.»[12]

مولي در نهج‏البلاغه در توصیف حضرت عيسي (ع) چنين مي‏فرمايند:

   «لم تکن له زوجه تفتنه و لا ولد يحزنه و لا مال يلفته و لا طمع يذله؛ براي او همسري نبود تا گمراهش کند، و نه فرزندي که محزونش نمايد و نه مالي که نظر او را به خود جلب کند و نه طمعي که او را ذليل گرداند».[13]

بنابراین، طمع راهی است برای به ذلت کشاندن صاحب آن.

حضرت علی(ع) درباره منافقين بعد از اين که فرمود: آنان در برابر هر حقي، باطلي و در برابر هر دليلي قطعي، شبهه‏اي، و براي هر زنده‏اي کشنده‏اي و براي هر دری، کليدي، و براي هر شبي، چراغي مهيا کرده‏اند، مي‏فرمايد:

     «يتوصلون الي الطمع بالياس ليقيموا به اسواقهم و ينفقوا به اعلاقهم؛ منافقين بخاطر مايوس بودن، به طمع و حرص پناه مي‏برند، تا بازارهاي خود را بر پا داشته (و گرم کنند) و با طمع خدعه و نيرنگهاي زينت داده شده خود را ترويج و عرضه مي‏کنند».[14]

در واقع هر طمعي به مال کسي، افسار انداختن به گردن خود است، اين افسار همان حقيقت طمع است!

از این منظر است که امام باقر (ع) فرمود:

     «بئس العبد عبد له طمع يقوده؛ بد بنده‏اي است بنده‏اي که داراي طمعي باشد که او را (به هر طرف) بکشد».[15] 

انسان باید چشم طمع از مال مردم بپوشد و به آنچه خدا روزی‌اش کرده راضی و قانع باشد، چرا که هیچ ثروتی بالاتر از قانع بودن نیست؛ کسي که مي‏خواهد در طول حياتش آزاد زندگي کند، باید طمع را از  قلبش بیرون کند.[16]

کسي که طمع کند، به غير از اين که به نفس خود اهانت کرده، کاري نکرده است، مولي علي(ع) مي‏فرمايد: «ازري بنفسه من استشعر الطمع؛ کسی که طمع را شعار خود کرده و مثل پيراهن زيرين به بدن خود چسبانده است، اهانت به نفس خود کرده است».[17]

يکي از ياران امام صادق (ع) به نام «سعدان» مي‏گويد به امام صادق (ع) گفتم: چه چيزي ايمان را در بنده تثبيت مي‏کند؟ فرمود: پرهيزگاري و عفت نفس؛ گفتم: چه چيزي ايمان را از او خارج مي‏کند؟ فرمود: حرص و طمع. [18]

امام علی(ع) در نامه‌ای که به فرزند خود امام حسن(ع) نوشته او را از طمع پرهیز داده، می‌فرماید: «و اياک ان توجف بک مطايا الطمع فتوردک مناهل الهکله؛ و بپرهيز از اينکه مرکب بي مهار طمع و آز تو را به شتاب برده و در آبشخورهاي هلاکت وارد سازد».[19]

در اين عبارت شريف، امام طمع را تشبيه به مرکبي بي‏عنان کرده که در کمال سرعت و بدون اعتدال، آدمي را برده، در پرتگاه خطرناکي مي‏اندازد که راه نجاتي ندارد و در کنار چشمه ساري که آب هلاکت و بدبختي از آن فوران مي‏کند، فرود مي‏آورد. بايد کوشش کرد و جلو اين مرکب بي‌عنان و زمام گسيخته را گرفت که قطعا خطرناک‌تر از آن اسب يا شتر بي‏مهار و عصباني است که راکب خود را به نابودي مي‏کشاند. و راستي که هيچ چشمه سار هلاکتي بدتر از زوال ايمان انسان نيست و طبق روايتي که از حضرت امير نقل شده و بر حسب تجربه، طمع، ايمان انسان را زائل مي‏کند چنانکه ورع موجب بقاء و قوت ايمان آدمي است.[20]

 

[1] - مفردات راغب ، ص 307.

[2] - الهام از گفتار علی ،سید محمد تقی حکیم،ص166.

[3] -  نهج البلاغه ، حکمت 359.

 

[4] - میزان الحکمه ، ج 5 ، ص 555.

[5] - بحار الانوار،ج 78 ، ص 369.

 

[6] - پیامبر اکرم :« الطمع  یذهب الحکمه من قلوب العلما » ،کنز العمال ، خبر 7576.

[7] - امام علی : « قلیل الطمع یفسد کثیر الورع » ؛ ترجمة غررالحکم و دررالکلم ،محمد علی انصاری،ج2 ،حکمت 109.

[8] - امام علی : « ما هدم الدین مثل البدع و لا افسد الرجل مثل الطمع » ؛ بحار الانوار، ج 77، ص92.

 

[9] - بحار الانوار ، ج 73، ص170؛شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج18،ص41 ،حکمت 219.

 

[10] -- ترجمة غررالحکم و دررالکلم ،محمد علی انصاری ، ج2،ص741.

[11] - ترجمة غررالحکم و دررالکلم ،محمد علی انصاری ، ج1؛ ص361.

[12] - همان ، ج2،ص 839.

[13] - نهج البلاغه ،خطبه 160.

[14] - همان ، خطبه 194.

[15] - بحار الانوار ، ج 73، ص 170.

[16] - میزان الحکمه ، ج5،ص553.

[17] - نهج البلاغه ، حکمت 2.

[18] - شرح نهج البلاغه علامه خوئی ، ج12، ص140.

[19] - نهج البلاغه، نامه 31.

[20] - به سوی مدینه فاظله،علی کریمی جهرمی، ص202.