مصادیق نبت - دانه های دروکردنی

فهرست مطلب

دانه های دروکردنی:

   در آیه9 سوره ق بیان یکی دیگر از مصادیق نبت با غ ها و دانه های درو کردنی که بوسیله باران که حیات و برکت زمین است، می روید هچنین فایده ی توجه به خلقت آسمان  میباشد که به آن اشاره شده است.

« وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ»

«و از آسمان، آبى پر بركت نازل كرديم و به دنبالش باغها و دانه هاى درو كردنى رويانديم.»

   علامه می گوید: اين سوره مسأله دعوت اسلام را بيان مى كند. آنـگـاه براى بار دوم باز به علم و قدرت خداى تعالى پرداخته و از راه تدبيرى كه در خـلقـت آسـمـانها و آراستن آن با ستارگان بى‌حركت و با حركت، تدابير ديگرى كه در خلقت زمين به كار برده، آن را گسترده، كوه هاى ريشه دار در آن جـايـگـزيـن سـاخـتـه، گـيـاهـان نر و ماده در آن رويانيده و نيز به اينكه آب را از آسمان فرستاده، ارزاق بندگان را تامين نموده و زمين را با آن آب زنده كرده، علم و قدرت او را اثبات مى كند. زمينه گفتار در اين سوره مسأله معاد است. كـلمـه سماء به معناى جهت بالا است و منظور از ماء مبارك  بارانست. اگر آن را مـبـارك خـوانـده بـديـن جـهـت اسـت كـه خـيـرات آن بـه زمـيـن و اهـل زمین عـايـد مى شود. منظور از حب الحصيد حبه و دانه درو شده است.[1]

   این آیات همچنان بحث «ادله معاد» را دنبال مى کند گاه از طریق قدرت بى انتهاى حق، گاه از وجود صحنه هاى معاد در همین دنیا کمک مى گیرد. «جَنّات» در اینجا اشاره به باغ هاى میوه است و «حَبَّ الْحَصِیدِ» ( دانه هاى قابل درو ) حبوباتى همچون جو، گندم و مانند آن است که مواد اصلى غذاى انسان ها را تشکیل مى دهد. سپس مى افزاید: همچنین نخل هاى بلندقامتى که میوه هاى متراکم دارند «باسِقات» جمع «باسقه» به معنى مرتفع و بلند قامت است و «طَلْعٌ» به ثمره درخت خرما در آغاز ظهورش گفته مى شود و «نَضِیدٌ» به معنى متراکم است مخصوصاً خوشه درخت خرما هنگامى که در درون غلاف قرار دارد، کاملاً روى یکدیگر سوار و متراکم است و زمانى که از غلاف بیرون مى آید،  بسیار اعجاب انگیز است. در پایان مى گوید: همه اینها را به منظور بخشیدن روزى به بندگان آفریدیم و با این قطره هاى حیات بخش باران، زمین مرده را زنده کردیم. آرى، زنده شدن مردگان و خروج آنها از قبرها نیز همین گونه است. به این ترتیب ضمن یادآورى نعمت هاى عظیمش به بندگان و تحریک حس شکرگزارى آنها در مسیر شناخت او به آنها یادآور مى شود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهان مى بینید، زمین هاى مرده، خشک و خالى از هر گونه آثار زندگى بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در مى آیند و غوغاى رستاخیز را سر مى دهند، از هر گوشه گیاهى مى روید و «وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ» مى گوید. این جنبش عظیم و حرکت به سوى حیات و زندگى در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم مى تواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد.[2]

   از بهترین و لذّت‏بخش‏ترین حالات كشاورز، هنگام رسیدن و درو كردن محصول است. در این آیات براى تبیین معاد از نزول باران و رویش گیاهان استفاده شده است. امام باقرعلیه السلام درباره «نزلنا من السّماء» از پیامبراكرم فرمودند: هیچ آبى در زمین نیست مگر آنكه با آب آسمان مخلوط گشته است.[3] حضرت على‏علیه السلام هنگام بارش باران، آب باران را بر سر و روى خود مى‏ریختند و مى‏فرمودند: این بركتى از آسمان است كه هیچ دست و ظرفى به آن برخورد نكرده است.[4]

   باریدن باران اگرچه از طریق عوامل طبیعى امّا با اراده خداست. نزول باران وسیله حیات و بركت زمین است. نابودى آفات، رویش گیاهان، لطافت هوا و جارى شدن چشمه‏ها از خیرات و بركات باران است. پیدایش محصولات كشاورزى حكیمانه و هدفدار است. رزق انسان باید زمینه‏ى بندگى او باشد. نگاهى به قدرت خدا مسئله زنده شدن مردگان را براى انسان آسان مى‏كند. كارهاى الهى از جامعیّت ویژه‏اى برخوردار است. خداوند صنعت، حكمت، معرفت و هدایت را بهم درآمیخته است. بلندى نخل و زیبایى شكوفه‏هایش نشانه صنعت و هنر الهى است. رزق بودن میوه‏ها نشانه حكمت الهى و از زمین مرده این همه سرسبزى و محصول پدید آوردن زمینه هدایت و معرفت انسان به قدرت الهى بر رستاخیز است.[5]

   همچنین در آیه 27 عبس یکی از مصداق های نبت را دانه ها (حبا) ذکر کرده که این، نگرش عالمانه به نعمت های الهی است.

«فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»

«و در آن دانه ها رويانديم.»

انسان نه مالك چيزى از آفرينش خويش است و نه مالك چيزى از تدبير امورش بلكه خداى سبحان است كه او را از نطفه اى بى مقدار آفريده، سپس اندازه گيرى اش كرد آنگاه راه را برايش آسان ساخت و در آخر هم او است كه وى را مى ميراند، هر وقت كه بخواهد دوباره زنده اش مى سازد. پس خداى سبحان رب، خالق و مدبر امر او است، آن هم نه تنها در حدوثش بلكه در بقايش و تا آخرين لحظه هستى اش مدبر او است ولى اين انسان كفرانگر فرمان او را نمى برد و به هدايت او مهتدى نمى شود. اگر انسان تنها و تنها به طعامى كه مى خورد نگاه كند كه يكى از مظاهر تدبير خدا و مشتى از درياى رحمت اوست. آن وقت به تدبير وسيع پروردگار و لطف صنع او پى مى برد. آنچنانكه عقلش مبهوت شود، هوشش از سر بدر رود در حالى كه نعمت هاى خدا تنها طعام نيست. در اين ميان نعمت هاى ديگرى است كه از حيطه شمار بيرون است اين عجب است كه انسان تدبير پروردگار خود را نديده مى گيرد، شكر نعمتش را بجا نمى آورد، راستى انسان ظلوم و ناسپاس است،.[6]

   آیات مورد بحث به منزله دلیلى است براى مسأله معاد که از طریق بیان قدرت خداوند بر همه چیز. همچنین احیاى زمین هاى مرده به وسیله نزول باران که خود نوعى معاد در عالم گیاهان است، امکان رستاخیز را اثبات مى کند. در ضمن چون این آیات از انواع غذاهائى که خدا در اختیار انسان و چهار پایان قرار داده سخن مى گوید حس شکرگزارى انسان را برمى انگیزد و او را به شناخت منعم و معرفت اللّه دعوت مى کند. نخست مى فرماید: انسان باید به غذاى خویش بنگرد که چگونه خداوند آن را آفریده است؟ نزدیکترین اشیاء خارجى به انسان غذاى او است که با یک دگرگونى جزء بافت وجود او مى شود. اگر به او نرسد به زودى راه فنا را پیش مى گیرد. به همین دلیل، قرآن از میان تمام موجودات روى مواد غذائى، آن هم موادى که از طریق گیاهان و درختان عائد انسان مى شود، تکیه کرده است. منظور از «نگاه کردن» تماشاى ظاهرى نیست بلکه نگاه به معنى دقت و اندیشه در ساختمان این مواد غذائى، اجزاء حیات بخش آن، تأثیرات شگرفى که در وجود انسان دارد سپس اندیشه در خالق آنها است. بعضى نیز معتقدند که منظور از نگاه کردن به مواد غذائى این است که انسان هنگامى که بر سر سفره مى نشیند دقیقاً بنگرد که آنها را از چه راهى تهیه کرده؟ حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟ به این ترتیب جنبه هاى اخلاقى و تشریعى را مورد توجه قرار دهد. در بعضى از روایات که از معصومین نقل شده نیز آمده است که منظور از «طعام» در اینجا «علم و دانشى» است که غذاى روح انسان است، باید بنگرد آن را از چه کسى گرفته ؟ از جمله از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ»؟ نظیر همین معنى از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.[7]

 به این ترتیب، آیه اشاره به یکى از معجزات علمى قرآن است که نشان مى دهد که اول باران ها فرو مى بارند سپس زمین ها شکافته مى شوند و آماده زراعت مى گردند، مى فرماید: سپس ما در زمین دانه فراوانى رویاندیم. دانه هاى غذائى که مایه اصلى تغذیه انسان و انواع حیوانات است، دانه هائى که اگر یک سال بر اثر خشکسالى قطع شود قحطى و گرسنگى تمام جهان را فرا مى گیرد و انسان ها همه در زحمت فرو مى روند. تعبیر به «حَبّاً» به صورت «نکره» در اینجا دلیل بر بیان عظمت یا تنوع انواع این دانه ها است. این که بعضى آن را تفسیر به خصوص «گندم» و «جو» کرده اند دلیلى بر آن نیست چرا که این تعبیر همه حبوبات را شامل مى شود و در مرحله بعد مى افزاید: همچنین انگور و سبزى بسیار ذکر عِنَب (انگور) از میان تمام میوه ها به خاطر مواد غذائى و حیاتى فراوانى است که در این میوه نهفته شده و آن را به صورت یک غذاى کامل در آورده است. توجه داشته باشید «عِنَب» هم به «انگور» گفته مى شود و هم به «درخت انگور» و در آیات قرآن بر هر دو اطلاق شده ولى در اینجا مناسب همان انگور است. «قَضْب» در اصل به معنى سبزى هائى است که آن را در نوبت هاى مختلف مى چینند و در اینجا به معنى انواع سبزى هاى خوردنى است گاه کلمه «قَضْب» به معنى قطع کردن، چیدن و واژه «قضیب» به معنى شاخه درخت (خرما) آمده است. بعضى نیز احتمال داده اند که «قَضب» به معنى میوه هاى بوته اى باشد (مانند خیار، هندوانه و مانند آنها) یا ریشه هاى گیاهى (مانند هویج، پیاز و کلم). ولى بعید نیست «قَضْب» در اینجا معنى گسترده اى داشته باشد که هم سبزى هاى خوردنى را شامل شود هم میوه هاى بوته اى و هم ریشه هاى غذائى را شامل می شود. «أَبّ» (با تشدید باء) به معنى گیاهان خودرو، چراگاهى است که آماده چریدن حیوانات یا چیدن گیاهان باشد، در اصل معنى «آمادگى» را مى بخشد و از آنجا که این گونه چراگاه ها آماده بهره بردارى است، به آن «أَبّ» گفته شده. بعضى نیز گفته اند که منظور از «أَبّ» میوه هائى است که قابل خشک کردن و ذخیره نمودن براى زمستان است. به مناسبت این که همیشه آماده بهره بردارى است آنچه در این آیات آمده بود از مواد غذائى براى انسان و چارپایان بود. جالب این که همه آنها غذاهاى گیاهى و نباتى است. این به خاطر اهمیتى است که «گیاهان»، «حبوبات» و «میوه ها» در تغذیه انسان دارند بلکه غذاى حقیقى انسان همین ها است و غذاهاى حیوانى در درجه بعد قرار دارد و به مقدار کمتر. آنچه در اینجا قابل توجه است این که علم غذاشناسى امروز که یکى از علوم گسترده و مهم است براى خود، دنیاى وسیعى با چشم اندازهاى وسیع ترى را مجسم مى کند، در حقیقت شرحى است بر آنچه در این آیات آمده عظمت قرآن را منعکس مى کند. هر یک از دیدگاه علم غذاشناسى بسیار مهم و با ارزش است. به هر حال دقت در این امور انسان را به عظمت خالق آنها، الطاف و محبت هاى او نسبت به نوع بشر آشناتر مى سازد. آرى، دقت در غذاى جسم سپس در غذاى روح هم از نظر محتوا و ساختمان هم از نظر طرق اکتساب، مى تواند آدمى را در مسیر معرفة اللّه، تهذیب نفس و خودسازى پیش برد. آرى، آدمى باید در غذایش به دقت بنگرد.[8]

   صبّ به معناى فرو ریختن آب از بلندى است كه شامل نزول باران از آسمان و ریزش آب از آبشارها نیز مى‏شود. قضب به سبزیجاتى گفته مى‏شود كه تر و تازه چیده و خورده شود. شامل علف و یونجه حیوانات نیز مى‏گردد. مراد از «شققنا الارض»، شكافتن زمین به وسیله جوانه گیاهان است كه براى سربرآوردن از خاك آن را مى‏شكافند و به رشد خود ادامه مى‏دهند. مراد از «حبّاً» حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى‏رسد مانند گندم، جو، نخود، عدس و امثال اینها. حدائق جمع «حدیقه» به معناى بوستانى است كه اطراف آن دیوار كشیده باشند و «غُلب» جمع «غَلباء» به معناى درخت بزرگ و تنومند است. انسان باید به غذاى خود بنگرد كه آیا از حلال است یا حرام، دیگران دارند یا ندارند. نیروى بدست آمده از آن در كجا صرف مى‏شود و این غذا چگونه بدست آمده است؟ امام باقر (علیه السلام) در ذیل آیه «فلینظر الانسان الى طعامه» فرمودند: انسان بنگرد كه علم خود را از چه كسى مى‏گیرد.[9] طعام را شامل طعام معنوى دانستند. انسان مأمور به تفكر در غذا به عنوان یكى از نعمت‏هاى خداست، خوردن بى‏فكر كار حیوان است. اگر ملاك هاى معنوى نباشد انسان و حیوان در كامیابى از غذا و طبیعت در یك ردیفند. دقّت در پیدایش نعمت‏ها وسیله‏اى براى كفرزدائى است. هستى مدرسه خداشناسى است. چه سیر تكاملى درون انسان و چه بیرون انسان. ریزش باران، رویش انواع گیاهان و درختان هدفمند است و فراهم شدن غذا براى انسان و حیوانات یكى از حكمت‏هاى آن است. انگور، زیتون و خرما از میوه‏هاى مورد سفارش قرآن است.[10]

 

[1] . طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 502

[2] . مکارم، نمونه، ج 22، ص 241

[3] . کلینی، كافى، ج‏ 6 ، ص‏387

[4] . مجلسی، بحارالانوار، ج‏ 59 ، ص‏270

[5] . قرائتی، نور، ج 9، ص 210

[6] . طباطبایی، المیزان، ج 20، ص 334

[7]. بحرانی، البرهان، ج4،ص429/ مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص96.

[8] . مکارم، نمونه، ج 26، ص 153

[9] . کلینی، كافى، ج‏1، ص‏50

[10] . قرائتی، نور، ج 10، ص 388